معنی جعبه جادویی
حل جدول
فرهنگ عمید
[مجاز] شگفتانگیز: چشمان جادویی،
(حاصل مصدر) [قدیمی] ساحری، جادوگری: خمار در سر و دستش به خون مشتاقان / خضیب و نرگس مستش به جادویی مکحول (سعدی۲: ۴۸۰)،
* جادویی کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] سِحر کردن، جادو کردن،
جعبه
ظرفی صندوقمانند که از مقوا، چوب، پلاستیک، و امثال آن ساخته میشود،
[قدیمی] تیردان، ترکش،
٣. (موسیقی) [قدیمی] نوعی آلت موسیقی: چون فروراند زخمه بر جعبه / هرکه بشنید گرددش سغبه (مسعودسعد: ۴۶۸)،
فرهنگ معین
تیردان، صندوقچه، هر چیز قوطی مانند، سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسی له های پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز، به ویژه در فهم علت سقوط، تقسیم قاب سرپوشیده ای برای ان [خوانش: (جَ بِ) [ع. جعبه] (اِ.)]
جادویی
(حامص.) سحر، ساحری، (ص.) عجیب، شگفت آور. [خوانش: (جَ بَ) (اِمر.) (عا.)]
فارسی به آلمانی
فرهنگ فارسی هوشیار
مترادف و متضاد زبان فارسی
بسته، صندوق، قوطی، مجری، تیردان، تیرکش
واژه پیشنهادی
جعبه ساز
فرهنگ واژههای فارسی سره
بسته
معادل ابجد
114